هر روز که می گذره و هر اتفاق جدید حتی ناخوشایند حتی سخت که برام پیش میاد بیشتر به این نتیجه می رسم که من خیلی بیشتر از خیلی خوبم
خصوصا تو کار و حرفه خودم خیلی سرم
خیلی دقیق ، با هوش ، پیگیر و متخصص
از خیلی کوچیکیم همیشه به خاطر خوب بودنم مورد حسادت واقع شدم
اول دبستان حسادت همسایه و هم مدرسه ایم بخاطر لاکی که زده بودم از 50 تا پله پرتم کرد و هنوز جای زخمش رو زانومه
سال اول دبیرستان ، زنگ ورزش هنگام حرکت سه گام موقع رو زمین ایستادن ، یکی از همکلاسیام زیر پایی برام گرفت و باوزن بدن افتادم رو پام و بعدشم مچ پام در رفت و هنوز بعد گذشت سالها موقع زیاد راه رفتن و سرما دردش یادآور اون حسادت و شوخی مسخره اون دوران میشه
الانم هر کی پشتم بدگویی میکنه ، دقیقا از سر حسادته از سر اینکه متوجه فاصله زیاد بینمون هست که نمیتونه بهش برسه و فقط سعی در تخریب داره
ممکنه این وسط من ناراحت بشم ، ممکنه دل سرد بشم ، اما همیشه به واسطه روحیه و پشتکاری که داشتم باز به راه خودم ادامه میدم و خدا هم همیشه حمایتم کرده
تو هر دوره ای که خواستم از صفر شروع کنم کمتر از یک ماه منو نشوندن سر جایی که باید از اول می بودم ، همین خودش صدق شایستگی منه
من بهترینم
، ,خیلی ,رو ,حسادت ,سر ,اون ,همیشه به ,از سر ,بشم ، ,نمیتونه بهش ,بینمون هست
درباره این سایت